مجموعهى حاضر شامل 14 داستان كوتاه گردآورى شده از مجموعه داستانهاى مختلف آسيموف است كه هر يك جذابيت خاص خود را دارد.
کتاب آخرین نفس نوشته دکتر پل کالانیتی پزشک متخصص مغز و اعصاب آمریکایی است که خود درگیر بیماری سرطان شده و با قلمی دلنشین آخرین روزهای عمر خود را به تصویر کشیده است.
حداقل طبق قوانينِ آرتميس، تنها شهر روي ماه. در آرتميس، اگر ميلياردر يا مسافرِ پولدار نباشيد زندگي راحت نميگذرد. به همين خاطر گهگاه کالاي قاچاق وارد ميکند. ضرر که ندارد؟ خصوصاً اگر بدهکار باشي و شغلِ باربريات هم به زور کفافِ اجارهخانهات را بدهد.
آرزو یکی از پرفروشترینهای سال ۲۰۲۱ میلادی و به گفته خود نویسنده، یکی از بهترین آثار اوست که همچون سایر آثارش، با بیانی ساده و جذاب، به روایتی شورانگیز از جاودانگی عشق پرداخته است. در این کتاب، مگی، هنرمند عکاسی است که اتفاقی تلخ مسیر دیگری را در زندگی برایش رقم میزند که هم بر شهرتش میافزاید و هم تحقق آرزوی دست نایافتهاش را به شکلی متفاوت در پی دارد. در حقیقت از نگاه نویسنده، یکی از چالشهای پیش روی انسان، یافتن صورتهای گوناگونی از عشق در زمان و مکانهایی پیشبینیناپذیر است.
بچه که بودم، فکر میکردم زندان جای بسیار بزرگی است؛ آنقدر که حتی اگر تمام دوران محکومیتم را هم صرف دیدن بندها و سلولها کنم، باز نمیتوانم همه جای آن را ببینم. چندان هم در اشتباه نبودم، زیرا گشتن در بند خودمان هم سالها وقت میگرفت، چه برسد به کل بندهای دیگر. شاید به خاطر همین هم بود که هیچوقت تصور نمیکردم جایی غیر از زندان وجود داشته باشد. برای من، همه چیز از اولین هواخوریام شروع شد و شاید اگر کمی باهوشتر بودم، میتوانستم خطی را که از میان اتفاقات میگذشت ببینم، اما من فقط یک پسربچهی نه ساله بودم و نمیتوانستم همه چیز را به خوبی درک کنم. حالا، پانزده سال از آن ماجرا میگذرد و من تبدیل به یک زندانی معمولی شدهام. زندانیای که روزها بیگاری میکند تا بتواند هزینهی خوشگذرانیهای شبانه در مرکز تفریحات را بپردازد آن هم بدون این که بداند به زودی، وارد مسیری میشود که او را مجبور به فکر کردن به چیزهای عمیقتری میکند.
مجموعهی آسیموف در آغاز که در سه جلد منتشر گردیده، ویترینی است دیده نشده از نبوغ آسیموف جوان در داستان سرایی، دکتر آسیموف با جزئیاتی حیرتآور دربارهی هر داستان توضیحاتی ارائه کرده از اینکه چگونه و چه زمانی ایده نوشتن هر داستان به ذهنش رسیده و سیر تغییر و تحولات حرفهای خود را بیان نموده است.
سرنوشت امپراتوری، سرنوشت حيات، سرنوشت دنيا و سرنوشت خير به اقدامات او بستگی داشته و بايد برای نبردی تعليم ببيند و آماده شود که فراتر از قدرت اوست.
قرن بيست و دوم است. انسانها وراي منظومهي شمسي رفتهاند و دوستان و دشمنان جديدي در کهکشان راه شيري پيدا کردهاند. در اين ميان کاهلي سندرز درگير ماجرايي ميشود و ديويد اندرسون به کمک او ميشتابد. اين دو بايد به کمک فردي فضايي به نام سارِن دنيا را از خطري بزرگ نجات دهند.
اين داستان، قبل از اتفاقاتِ بازيِ «اثر جرميِ يک» رخ ميدهد.
زماني كه دانشمندان نوعي نابهنجاري در مركز خورشيد كشف كردند، پرسشهاي بيسِسا پاسخي خوفناك دريافت كرد؛ وقتي نابهنجاري علتي طبيعي ندارد، نشانهاي است از مداخلهي بيگانگان طي دوهزار سال گذشته. نقشههايي كه يكهزارهي پيشْ تماشاگراني مرموز در فاصلهي چندين سال نوري به جريان انداخته بودند حالا بهشكل طوفان خورشيدي به نتيجه ميرسيد؛ طوفاني که براي زدودن شکلهاي مختلف حيات از روي زمين بهكمك بمباران با پرتوهاي مرگبار طراحي شده بود.
جايي که زماني غرب ايالات متحدهي آمريکا محسوب ميشد، حالا پايتخت جمهوريست، کشوري که پيوسته در حال جنگ با همسايگانش است. جون پانزده ساله که در خانوادهاي برتر و يکي از ثروتمندترين مناطق جمهوري به دنيا آمده، اعجوبهايست که از بچگي براي موفقيت در بالاترين درجات نظامي آماده شده است. دِي پانزده ساله که در منطقهي فقيرنشين کشور به دنيا آمده، از هر مجرمي در کشور بيشتر تحت تعقيب است. اما خواستههاي وي از آنچه که به نظر ميرسد، خيرخواهانهترند.
هفت روز از زماني که جون و دي، خسته و زخمي از لس آنجلس و چنگال نيروهاي جمهوري فرار کردند ميگذرد. همه گمان ميبرند دي توسط جوخهي آتش اعدام شده، اما حقيقت ماجرا آن است که برادر دي جانش را براي آزادي وي فدا کرد و به جاي او کشته شد. و حالا جون بيشتر از هر کس ديگري به جرم خيانت به جمهوري تحت تعقيب است.
يکي اسطوره.
و ديگري نابغه.
اما کدام يک قهرمان داستان خواهد بود؟
مجموعه داستان کوتاه علمی تخیلی
«غسل آتش» پنجمين کتاب از مجموعه کتابهاي ويچر، نوشتهي آندره ساپکوفسکي، نويسندهي لهستاني است. اين کتاب در ادامهي کتاب «دوران حقارت» که پيشتر توسط همين نشر منتشر شده، داستان گرالت ريويآيي، ويچري که به دنبال سرنوشت خود يعني سيري است را روايت ميکند.
داستان کتاب پنجم (غسل آتش) دقيقاً از پايان کتاب چهارم (دوران حقارت) ادامه پيدا ميکند و وقايعي که بعد از ناپديد شدن سيري در جزيرهي تانِد رخ دادهاند را روايت ميکند. اين بار گرالت در مسيرش براي رسيدن به سيري، بايد چالشهاي بزرگي را پشت سر بگذارد. البته او در اين مسير تنها نيست و همراهان بسياري پيدا ميکند.
هر تمدني که دست به ابداع و نوآوري نزند، هر تمدني که پاسخِ پرسشهايش را در تحقيقاتِ گذشتگان بجويد، هر تمدني که دانستههايش بيشتر از ندانستههايش باشد، محکوم به نابودي است. امپراتوري کهکشاني هم به مدتِ دوازدههزار سال بر بيست ميليون سيارهي بشر حُکم رانده و در تمامِ اين دوران صلح و آرامش را برقرار کرده. اما به آن مشکلاتي دچار شده که تمدنهاي ديگر را به نابودي کشانده و در نتيجه فروپاشياش نزديک است.