آرزو یکی از پرفروشترینهای سال ۲۰۲۱ میلادی و به گفته خود نویسنده، یکی از بهترین آثار اوست که همچون سایر آثارش، با بیانی ساده و جذاب، به روایتی شورانگیز از جاودانگی عشق پرداخته است. در این کتاب، مگی، هنرمند عکاسی است که اتفاقی تلخ مسیر دیگری را در زندگی برایش رقم میزند که هم بر شهرتش میافزاید و هم تحقق آرزوی دست نایافتهاش را به شکلی متفاوت در پی دارد. در حقیقت از نگاه نویسنده، یکی از چالشهای پیش روی انسان، یافتن صورتهای گوناگونی از عشق در زمان و مکانهایی پیشبینیناپذیر است.
بچه که بودم، فکر میکردم زندان جای بسیار بزرگی است؛ آنقدر که حتی اگر تمام دوران محکومیتم را هم صرف دیدن بندها و سلولها کنم، باز نمیتوانم همه جای آن را ببینم. چندان هم در اشتباه نبودم، زیرا گشتن در بند خودمان هم سالها وقت میگرفت، چه برسد به کل بندهای دیگر. شاید به خاطر همین هم بود که هیچوقت تصور نمیکردم جایی غیر از زندان وجود داشته باشد. برای من، همه چیز از اولین هواخوریام شروع شد و شاید اگر کمی باهوشتر بودم، میتوانستم خطی را که از میان اتفاقات میگذشت ببینم، اما من فقط یک پسربچهی نه ساله بودم و نمیتوانستم همه چیز را به خوبی درک کنم. حالا، پانزده سال از آن ماجرا میگذرد و من تبدیل به یک زندانی معمولی شدهام. زندانیای که روزها بیگاری میکند تا بتواند هزینهی خوشگذرانیهای شبانه در مرکز تفریحات را بپردازد آن هم بدون این که بداند به زودی، وارد مسیری میشود که او را مجبور به فکر کردن به چیزهای عمیقتری میکند.
مجموعهی آسیموف در آغاز که در سه جلد منتشر گردیده، ویترینی است دیده نشده از نبوغ آسیموف جوان در داستان سرایی، دکتر آسیموف با جزئیاتی حیرتآور دربارهی هر داستان توضیحاتی ارائه کرده از اینکه چگونه و چه زمانی ایده نوشتن هر داستان به ذهنش رسیده و سیر تغییر و تحولات حرفهای خود را بیان نموده است.
مجموعهی آسیموف در آغاز که در سه جلد منتشر گردیده، ویترینی است دیده نشده از نبوغ آسیموف جوان در داستان سرایی، دکتر آسیموف با جزئیاتی حیرتآور دربارهی هر داستان توضیحاتی ارائه کرده از اینکه چگونه و چه زمانی ایده نوشتن هر داستان به ذهنش رسیده و سیر تغییر و تحولات حرفهای خود را بیان نموده است.
مجموعهی آسیموف در آغاز که در سه جلد منتشر گردیده، ویترینی است دیده نشده از نبوغ آسیموف جوان در داستان سرایی، دکتر آسیموف با جزئیاتی حیرتآور دربارهی هر داستان توضیحاتی ارائه کرده از اینکه چگونه و چه زمانی ایده نوشتن هر داستان به ذهنش رسیده و سیر تغییر و تحولات حرفهای خود را بیان نموده است.
قرن بيست و دوم است. انسانها وراي منظومهي شمسي رفتهاند و دوستان و دشمنان جديدي در کهکشان راه شيري پيدا کردهاند. در اين ميان کاهلي سندرز درگير ماجرايي ميشود و ديويد اندرسون به کمک او ميشتابد. اين دو بايد به کمک فردي فضايي به نام سارِن دنيا را از خطري بزرگ نجات دهند.
اين داستان، قبل از اتفاقاتِ بازيِ «اثر جرميِ يک» رخ ميدهد.
از روزگارانِ کهن، بسيار پيشتر از عصرِ انسانها، «نخستزادگان» که موجوداتي هستند کمابيش به پيريِ کيهان، زمين را زير نظر دارند؛ بشر هيچ از وجود نخستزادگان آگاه نيست تا آنکه... در لحظهاي کوتاه، زمين تکهتکه ميشود و دوباره مثلِ يک جورچينِ عظيم به هم متصل ميشود. ناگهان سياره و تمام موجوداتِ زندهي ساکن بر آن ديگر از يک روزگارِ واحد نيستند. دنيا به چلتکهاي از دورانهاي مختلف تبديل ميشود: از دورانِ پيش از تاريخ تا سال 2037. از هر کدام از زمانها هم ساکناني حاضر هستند که حالا بايد در کنار يکديگر زندگي کنند.
حالا نبردی در برابر زمان رو به آغاز است تا از حمله به تایوان و خطر احتمالی حمله به سواحل ایالات متحده جلوگیری شود.
سرش را براي لحظهاي بالا گرفت... لحظهاي کوتاه که احتمالاً نويسندهها آنِ مرگ توصيفش ميکنند... آخرين تصويري که در ذهنِ او ثبت شد ابرِ سفيدي بود با خالهاي درشت بنفش... رگِ خونيِ قطوري که پشت گردنِ شمس برجسته شده بود تير کشيد... رگي که مسافتي طولاني طي کرده بود تا مشتي خون به مغزش برساند... نزديک به هشتاد هزار کيلومتر راه آمده بود براي تحويل دادنِ سهم ناچيزي از خون... انگار دوبار دورِ کرهي زمين چرخ خورده باشد... اما حالا بعد از اين همه راه، وقفهاي در کارِ رگ افتاد... خون به مغز شمس نرسيد...
سارا با ترس و لرز پرسید: «شما سهراب سپهری هستین؟»
جوان چند لحظهای از تعجب دهانش باز ماند و گفت: «بله، من رو از کجا میشناسی؟»
سارا با هیجان پاسخ داد: «همه شما رو میشناسن! یعنی بعداً میشناسن. بعداً شما به یکی از معروفترین شاعرهای ایران تبدیل میشی. دیگه چیز بیشتری نمیتونم بگم. جز اینکه...»
سارا یاد جشن تولد یازدهسالگیاش افتاد و ادامه داد: «البته اگه میشه بعد از اینکه از دانشگاه فارغالتحصیل شدین یه ذره بیشتر به قیافهتون برسین! موها و ریشاتون رو مرتب کنین خیلی بهتره! اصلاً مثل همین الان ریشاتون رو بزنین! اونوقت سیصد سال بعد که من خواستم عکس شما رو بزنم دیوار اتاقم بقیه مسخرهم نمیکنن!»
سارا میدانست که از شدت هیجان یکی از احمقانهترین جملاتش را به یکی از بزرگترین انسانهای تاریخ گفته است.
تیراد پنج سال بیشتر نداشت که پدرش او را به کشتی ناجی سپرد. هر وقت توی آب می افتاد، نفسش بند می آمد، سیاه و کبود می شد و مجبور بودند او را بیرون بکشند. حتی نمی توانست بیش از حد حرکت کند، بدود و بپرد و از چیزی بالا برود. زور کمی داشت و نفس کمتر.
پدرش هیچ گاه تیراد را به حال خودش رها نکرده بود و تمام مدتی که روی دریا مشغول ماهیگیری بود، به پسر کوچکش فکر می کرد و از جدایی او دلش فشرده می شد. پدر تیراد تصور نمی کرد خیلی زود از فرزندش جدا شود...
این کتاب در گروه رمان های ایرانی رمان ژانر و ادبیات فانتزی قرار دارد که این ناشر از نویسندگان کشور منتشر می کند. مفاهیم آخرالزمانی، نجات زمین و ... از جمله موضوعاتی هستند که در این رمان ژانری به کار برده شده اند.
زمان گذشته بیستوسومین کتاب از مجموعهی جک ریچر نوشتهی لی چایلد است که توسط کتابسرای تندیس و با ترجمه محمد عباس آبادی منتشر شده است
«غسل آتش» پنجمين کتاب از مجموعه کتابهاي ويچر، نوشتهي آندره ساپکوفسکي، نويسندهي لهستاني است. اين کتاب در ادامهي کتاب «دوران حقارت» که پيشتر توسط همين نشر منتشر شده، داستان گرالت ريويآيي، ويچري که به دنبال سرنوشت خود يعني سيري است را روايت ميکند.
داستان کتاب پنجم (غسل آتش) دقيقاً از پايان کتاب چهارم (دوران حقارت) ادامه پيدا ميکند و وقايعي که بعد از ناپديد شدن سيري در جزيرهي تانِد رخ دادهاند را روايت ميکند. اين بار گرالت در مسيرش براي رسيدن به سيري، بايد چالشهاي بزرگي را پشت سر بگذارد. البته او در اين مسير تنها نيست و همراهان بسياري پيدا ميکند.
هر تمدني که دست به ابداع و نوآوري نزند، هر تمدني که پاسخِ پرسشهايش را در تحقيقاتِ گذشتگان بجويد، هر تمدني که دانستههايش بيشتر از ندانستههايش باشد، محکوم به نابودي است. امپراتوري کهکشاني هم به مدتِ دوازدههزار سال بر بيست ميليون سيارهي بشر حُکم رانده و در تمامِ اين دوران صلح و آرامش را برقرار کرده. اما به آن مشکلاتي دچار شده که تمدنهاي ديگر را به نابودي کشانده و در نتيجه فروپاشياش نزديک است.