دیوید گمل - فروشگاه اینترنتی کتابسرای تندیس - فروشگاه آنلاین کتاب

دیوید گمل مرتب سازی بر اساس:   نام محصول (صعودی | نزولی)، قیمت (صعودی | نزولی)، امتیاز مشتریان (صعودی | نزولی)

«بقیه آدم‌ها واسه من مهم نیستن.» مگ دستش را روی شانه‌ی او گذاشت: «بذار اولین درس رو بهت بدم گائلن. اهمیت بده. قبیله یعنی همین. ما به همدیگه اهمیت می‌دیم. حتی اگه اختلاف نظر داشته باشیم. بذار اینطوری بهت بگم، اگه خونه‌ی کازوالون آتیش بگیره و تا میخ دیوارش بسوزه، حتی اون‌هایی که ازش خوششون نمی‌آد دور هم جمع می‌شن و کمکش می‌کنن خونه‌ش رو دوباره بسازه. اگه کازوالون بمیره و من نیازی داشته باشم، اون‌ها بهش رسیدگی می‌کنن. اگه من و کازوالون هر دو بمیریم، یه خانواده‌ی دیگه از دونال کوچولو مراقبت می‌کنه، شاید کسی که از هیچکدوم ما دو تا خوشش نمی‌اومده اما بچه‌مون رو با عشق و محبت بزرگ می‌کنه.»

قیمت: 1,500,000 ریال

داستان‌های انگلیسی قرن 20

قیمت: 1,600,000 ریال

داستان‌های انگلیسی قرن 20

ديويد گمل در مورد داستان آخرين محافظ مي‌گويد: «در ذهنم هيچ شکي نداشتم پس از اينکه شانو، زخمي و تنها به کوهستان راند چه اتفاقي برايش افتاد. او در حال مرگ بود. و اورشليم در انتظارش بود.

اما پس از اينکه رمان منتشر شد، خوانندگان به سرعت واکنش نشان دادند: داستان بعدي کي منتشر مي‌شود؟

به تمامي نامه‌ها پاسخ دادم و جواب ساده‌اي که براي همه‌ي آن‌ها نوشتم چنين بود: «براي نامه‌تان متشکرم، و خوش‌حالم که از داستان جان شانو لذت برديد، اما او مرده است. ماجراجويي‌هاي ديگري در کار نيست.»

يکي از طرفدارانم در ليورپول، به محض دريافت اين پاسخ، نامه‌اي ديگر براي من نوشت: «نه اون نمرده! امکان نداره!»

از دريافت اين نامه بسيار شوکه شدم، انگار که او چيزي مي‌دانست که من از آن بي‌خبر بودم. نامه را به يکي از دوستانم نشان داد و پاسخ جالب او اين بود: «هي، ممکنه حق با اون باشه. تو که همه چيز رو نمي‌دوني، ديويد. تو فقط نويسنده‌اي.»

از آن لحظه به بعد ذهنم دوباره مشغول شانو شد. امکان داشت که در آن کوهستان برايش معجزه‌اي رخ دهد؟

شبي در حال رانندگي به خانه بودم که آهنگ جديدي که از راديو پخش مي‌شد مرا مجذوب خود کرد.

يک قسمت از آهنگ تاثير بسيار زيادي بر من گذاشت:

کيست آنکه گذر کند ازين مرزهاي وهم آلود...

و خوب مي‌دانستم که چه کسي جرات چنين کاري را دارد.

حدود ساعت 2 صبح بود که به خانه رسيدم و بلافاصه ماشين‌تحرير را روشن کردم. هيچ ايده‌اي براي دور زدن مرگ واضح قهرمان کتاب اول نداشتم، و همچنين مايل به نوشتن داستاني در مورد گذشته‌ي او هم نبودم. در نهايت از ساده‌ترين ابزاري که در اختيارم بود استفاده کردم. داستان را با نوشتن اين کلمات آغاز کردم:

اما او نمُرد.»

ادبیات انگلیس

مقایسه اقلام
پرفروش ترین محصولات
طراحی و اجرا: فروشگاه ساز سبدخرید