ادبیات ایران
ادبیات ایران
کتاب«دو کوچه بالاتر» ماجرای وابستگیهای یه دختر به اسم«لیلی» به مامان بزرگشه! داستان از خاکسپاری مامان بزرگ توی بهشت زهرا شروع میشه و مامان بزرگ با یه سفر بیبرگشت، لیلی و خونوادهش رو تنها میذاره! اما لیلی با برگشتن به دوران کودکی خودش، روزهای زندگی با مامان بزرگش رو تا لحظهی سفر آخر تعریف میکنه!
لیلی یه زن متاهل ۴۴ سالهس که سالها سکوت کرده و درگیر خاطرات دوران بچگی خودش شده. لیلی که خودش راوی داستانه، از شوهرش هم میگه که یه آدم خوبه اما عاشق نیست و نمیدونه که عشق بنزین ماشین زندگیه و متوجه نیست که لیلی به عشق نیاز داره. لیلی توی این کتاب میتونه نمایندهی خیلی از زنهای دنیا باشه!
داستان این کتاب خطی روایت نمیشه و رفت و برگشتهای زمانی زیادی داره.
ادبیات ایران
نفرینی شوم مردم سرزمین کیهان رود را تهدید میکند؟ نفرینی که در میان دستان دختری جوان نفس میکشد... پروا با موهبتی بزرگ به دنیا آمد که نظیرش در سرتاسر کیهان رود دیده نشده بود، موهبتی که قدرتی ورای تصور هرکس به او میبخشید؛ اما از آنجا که همیشه روی دیگر هر موهبت، نفرین است، طولی نکشید که پروا قربانی توطئههای شوم نزدیکترین افراد زندگیاش شد؛ چیزی نمانده بود که در برابر پروانهی سوخته بالی که نفرینش بود به زانو در بیاید، اما گریخت و تلاش کرد که از نزدیکانش و نالهی ارواح فراموش شده در طلسمش، دور شود... ولی نمیتوان از سرنوشت به این راحتی گریخت... در نهایت تو را پیدا خواهد کرد، به شکلی که حتی تصورش را هم نمیکنی! آن زمان است که باید با تمام گذشته و سرنوشت شوم و نیروهایت روبه رو شوی... و برای پایان بخشیدن به تمام این جنون، چه چیزی متقاعدکننده (تر از مرد جوانی که ناگهان پا به زندگیات گذاشته و گویا رازهای بسیاری را در پس ظاهر همیشه خندانش پنهان کرده است...؟
ادبیات ایرانی
ادبیات ایران
قطعات گم شده داستان تکههايي از گذشته است که ناگهان پازل ناتمام زندگي روزمرهي ما را کامل ميکنند و تصويري را ميسازند که شايد تصورش را نميکرديم.
نیما راوی، نویسندهی نه چندان موفقی که به این نتیجه رسیده نه جامعه ادبی او را کشف کرد و نه خانواده درکش، مسیر خود را تغییر میدهد و برای آنهایی که وضع مالی خوبی دارند و عشق به نویسنده بودن، مینویسد و با پول خوبی که به دست میآورد به سیر و سفر می رود. تا اینکه...
بخشی از تاریخ مفقود شدهی جهان را میخوانیم.
زمین یک شکنجهگاه بزرگ است؛ سراسر درد و رنج، مرگ و خون، وحشت و هراسی بیپایان. قرنهاست که فرمانروایی نادیدنی بر تمام جهان سلطهی کامل دارد، قوانین وحشیانهی فرمانروا مردم را به زندگی در مشقت و عذابی تمام نشدنی وامیدارد؛ هیچ امیدی به رهایی نیست، مطلقاً هیچ. چیزی به مراتب هولناکتر از زندگی در این زمین هم وجود دارد، محلی برای شکنجهای ابدی، تا پایان جهان، چرا که مرگ توانایی ورود به ابدگاه را ندارد و همهی محبوسان ابدگاه محکومند به عذابی ابدی، بدون هیچ مرگی.
بعد از قرون متمادی، دستان شیاطین ابدگاه گالونتوس که برای بردن جوانی از ابری سیاه بیرون زدهاند، با نیرویی عجیب برخورد میکنند و میگریزند.
و این چنین است که نبرد آغاز میشود چرا که طبق گفتهی کتاب بزرگ خلقت، ارکالون، تنها کسی میتواند ابدگاه گالونتوس را بیابد که از آن گریخته باشد. حالا جهان یک امید کوچک دارد، امیدی به نام پگوتاس.
آیا پگوتاس میتواند با قدرتمندترین نیروی پلید همهی تاریخ، نوهی سفاک و خونخوار ابلیس، شیگانهوس زیبا و بیهمتا رو در رو شود؟
ادبیات ایران
داستانش مفصل است. با اينکه به خودم قول داده ام ديگر به اسم رعنا فکر نکنم، اما ته دلم دوست داشتم يازده سالگي ام طوري ديگر مي گذشت و آن اتفاق ها نمي افتاد و خانواده ي پرجمعيت ما اسم رعنا را به رسميت مي شناخت و حداقل يک نفر، فقط يک نفر از آن ها براي دل خوشنکنک هم شده، يک بار من را به اين اسم صدا مي کردند.
به هر حال آن ماجرا آنقدر حياتي بود که از مهمترين آرزوي عمرم گذشتم و آن جريان و آن قهر و آشتي ها آن قدر برايم مهم بودند که همه جزئياتش براي هميشه توي خاطرم ماند.
ادبیات ایران
زمان گذشته بیستوسومین کتاب از مجموعهی جک ریچر نوشتهی لی چایلد است که توسط کتابسرای تندیس و با ترجمه محمد عباس آبادی منتشر شده است
«غسل آتش» پنجمين کتاب از مجموعه کتابهاي ويچر، نوشتهي آندره ساپکوفسکي، نويسندهي لهستاني است. اين کتاب در ادامهي کتاب «دوران حقارت» که پيشتر توسط همين نشر منتشر شده، داستان گرالت ريويآيي، ويچري که به دنبال سرنوشت خود يعني سيري است را روايت ميکند.
داستان کتاب پنجم (غسل آتش) دقيقاً از پايان کتاب چهارم (دوران حقارت) ادامه پيدا ميکند و وقايعي که بعد از ناپديد شدن سيري در جزيرهي تانِد رخ دادهاند را روايت ميکند. اين بار گرالت در مسيرش براي رسيدن به سيري، بايد چالشهاي بزرگي را پشت سر بگذارد. البته او در اين مسير تنها نيست و همراهان بسياري پيدا ميکند.
هر تمدني که دست به ابداع و نوآوري نزند، هر تمدني که پاسخِ پرسشهايش را در تحقيقاتِ گذشتگان بجويد، هر تمدني که دانستههايش بيشتر از ندانستههايش باشد، محکوم به نابودي است. امپراتوري کهکشاني هم به مدتِ دوازدههزار سال بر بيست ميليون سيارهي بشر حُکم رانده و در تمامِ اين دوران صلح و آرامش را برقرار کرده. اما به آن مشکلاتي دچار شده که تمدنهاي ديگر را به نابودي کشانده و در نتيجه فروپاشياش نزديک است.