کتاب«دو کوچه بالاتر» ماجرای وابستگیهای یه دختر به اسم«لیلی» به مامان بزرگشه! داستان از خاکسپاری مامان بزرگ توی بهشت زهرا شروع میشه و مامان بزرگ با یه سفر بیبرگشت، لیلی و خونوادهش رو تنها میذاره! اما لیلی با برگشتن به دوران کودکی خودش، روزهای زندگی با مامان بزرگش رو تا لحظهی سفر آخر تعریف میکنه!
لیلی یه زن متاهل ۴۴ سالهس که سالها سکوت کرده و درگیر خاطرات دوران بچگی خودش شده. لیلی که خودش راوی داستانه، از شوهرش هم میگه که یه آدم خوبه اما عاشق نیست و نمیدونه که عشق بنزین ماشین زندگیه و متوجه نیست که لیلی به عشق نیاز داره. لیلی توی این کتاب میتونه نمایندهی خیلی از زنهای دنیا باشه!
داستان این کتاب خطی روایت نمیشه و رفت و برگشتهای زمانی زیادی داره.
خانم محترم، به تازگی شنیدهام داستان جدیدتان درباره من است. حقیقتش این است که بسیار متعجب شدهام. من شما را نمیشناسم، نمیدانم در زندگیتان چقدر از دست دادهاید، چه تجربههایی داشتهاید. اصلا میاین دانید همه چیز یک آدم بودن یعنی چه؟ تا به حال کسی همه چیزتان بوده؟ میدانید از دست دادن همهچیز چه معنایی دارد؟ میدانید آدم وقتی همه چیزش را از دست میدهد چه حالی دارد؟ میدانید به آدمی که همهچیزش را باخته میگویند پاکباخته؟ میدانید آدم پاکباخته سر نترس دارد؟ میدانید سر نترس آدم پاکباخته از شجاعت ذاتیاش نیست؟ میدانید او نمیترسد چون چیزی برای از دست دادن ندارد؟...
داستانش مفصل است. با اينکه به خودم قول داده ام ديگر به اسم رعنا فکر نکنم، اما ته دلم دوست داشتم يازده سالگي ام طوري ديگر مي گذشت و آن اتفاق ها نمي افتاد و خانواده ي پرجمعيت ما اسم رعنا را به رسميت مي شناخت و حداقل يک نفر، فقط يک نفر از آن ها براي دل خوشنکنک هم شده، يک بار من را به اين اسم صدا مي کردند.
به هر حال آن ماجرا آنقدر حياتي بود که از مهمترين آرزوي عمرم گذشتم و آن جريان و آن قهر و آشتي ها آن قدر برايم مهم بودند که همه جزئياتش براي هميشه توي خاطرم ماند.
مجموعه داستان کوتاه علمی تخیلی
«غسل آتش» پنجمين کتاب از مجموعه کتابهاي ويچر، نوشتهي آندره ساپکوفسکي، نويسندهي لهستاني است. اين کتاب در ادامهي کتاب «دوران حقارت» که پيشتر توسط همين نشر منتشر شده، داستان گرالت ريويآيي، ويچري که به دنبال سرنوشت خود يعني سيري است را روايت ميکند.
داستان کتاب پنجم (غسل آتش) دقيقاً از پايان کتاب چهارم (دوران حقارت) ادامه پيدا ميکند و وقايعي که بعد از ناپديد شدن سيري در جزيرهي تانِد رخ دادهاند را روايت ميکند. اين بار گرالت در مسيرش براي رسيدن به سيري، بايد چالشهاي بزرگي را پشت سر بگذارد. البته او در اين مسير تنها نيست و همراهان بسياري پيدا ميکند.
هر تمدني که دست به ابداع و نوآوري نزند، هر تمدني که پاسخِ پرسشهايش را در تحقيقاتِ گذشتگان بجويد، هر تمدني که دانستههايش بيشتر از ندانستههايش باشد، محکوم به نابودي است. امپراتوري کهکشاني هم به مدتِ دوازدههزار سال بر بيست ميليون سيارهي بشر حُکم رانده و در تمامِ اين دوران صلح و آرامش را برقرار کرده. اما به آن مشکلاتي دچار شده که تمدنهاي ديگر را به نابودي کشانده و در نتيجه فروپاشياش نزديک است.