خواهر ستارهشناس، زمانی آغاز میشود که ویلیام هرشل موسیقیدان و ستارهشناس برجسته برای نجات خواهرش کارولین از یک زندگی پر از محنت و سختی در آلمان، به یاری او میشتابد، او را همراه خود به انگلستان میبرد؛ تا با دنیای موسیقی و ستارهشناسی آشنایش کند. کارولین، که لینا خوانده میشود به عنوان دستیار ویلیام و مسئول رسیدگی به خانهی پر همهمه و نامتعارف او مشغول به کار میشود. ویلیام سخاوتمند، دانا و جذاب است و لینا که او را عاشقانه دوست میدارد. از هیچ فداکاری برای برادرش دریغ نمیورزد. زمانی که ویلیام در میانسالی تصمیم ازدواجش را اعلام میکند، دنیایی که لینا برای خود ساخته بود فرو میریزد...
سرانجام کابوس پانزده ساله سارا و دخترش به پایان میرسید و هر دو از زندان مجللی که فرماندار (همسر سارا) برایشان ساخته بود، رهایی مییافتند. با امید به آیندهای بهتر، راهی سفری پر خطر میشوند. سفری پر ماجرا و خطرناک. سفری که معلوم نبود مقصدی دارد یا نه. سفری که در آن شیطان قدم به قدم تعقیبشان میکرد تا زهرش را بریزد و انتقام چندین سالهاش را بگیرد. انتقامی سخت که فقط در این سفر محقق میشد.
گام برداشتن در دل سیاه تاریخ به همراه کلی ریمر به معنای تجربه تمام سختیها و ناامیدیهای افراد واقعی است به گونهای که نفس را در سینه شما حبس میگرداند.
در بحبوحه جنگ جهانی دوم سرباز روسی ایوان دنیسویچ شوخوف با اتهام جعلی به ده سال حبس در اردوگاه کار اجباری محکوم میشود. سولژنیستین با نثری زیبا یک روز از زندگی دردناک این مرد را در اردوگاه به تصویر میکشد. مردی که تمام سختیها را با صبر و شکیبایی تحمل میکند. این اثر به عنوان اثری برجسته و غیرمعمول در ادبیات شوروی با به تصویر کشیدن بخش تاریکی از دریافت جایزه نوبل ادبی نائل و یه شاهکاری جهانی بدل شد.
زمان گذشته بیستوسومین کتاب از مجموعهی جک ریچر نوشتهی لی چایلد است که توسط کتابسرای تندیس و با ترجمه محمد عباس آبادی منتشر شده است
«غسل آتش» پنجمين کتاب از مجموعه کتابهاي ويچر، نوشتهي آندره ساپکوفسکي، نويسندهي لهستاني است. اين کتاب در ادامهي کتاب «دوران حقارت» که پيشتر توسط همين نشر منتشر شده، داستان گرالت ريويآيي، ويچري که به دنبال سرنوشت خود يعني سيري است را روايت ميکند.
داستان کتاب پنجم (غسل آتش) دقيقاً از پايان کتاب چهارم (دوران حقارت) ادامه پيدا ميکند و وقايعي که بعد از ناپديد شدن سيري در جزيرهي تانِد رخ دادهاند را روايت ميکند. اين بار گرالت در مسيرش براي رسيدن به سيري، بايد چالشهاي بزرگي را پشت سر بگذارد. البته او در اين مسير تنها نيست و همراهان بسياري پيدا ميکند.
هر تمدني که دست به ابداع و نوآوري نزند، هر تمدني که پاسخِ پرسشهايش را در تحقيقاتِ گذشتگان بجويد، هر تمدني که دانستههايش بيشتر از ندانستههايش باشد، محکوم به نابودي است. امپراتوري کهکشاني هم به مدتِ دوازدههزار سال بر بيست ميليون سيارهي بشر حُکم رانده و در تمامِ اين دوران صلح و آرامش را برقرار کرده. اما به آن مشکلاتي دچار شده که تمدنهاي ديگر را به نابودي کشانده و در نتيجه فروپاشياش نزديک است.