حکومت نظامي زمين ميخواهد با تمام قوا به جنگ دشمنان فضايياش برود؛ هرچند هيچ زمينياي اين دشمنان را نديده است و هيچ کسي چيزي از آنها نميداند و از همه مهمتر هر بار سفر براي رسيدن به محلِ نبرد دهها و بلکه صدها سال طول ميکشد. ويليام ماندلا هم از سربازانِ نخبهاي است که مدام به اينسو و آنسوي فضا-زمان فرستاده ميشود تا وظايفش را انجام بدهد. ماندلا خوب ميداند ميزان مرگوميرِ سربازان به اندازهاي است که کسي توقع ندارد بيشتر از سه چهار نبرد زنده بماند. بااينهمه، مصمم است که به هر قيمتي زنده بماند و به خانه برگردد. اما «خانه» شايد وحشتانگيزتر از نبردهاي فضايي باشد؛ زيرا به لطفِ سفر با سرعتهاي نزديک به سرعت نور و گذرِ نسبيتيِ زمان، وقتي او به مأموريتي چندماهه ميرود از عمرِ زمين چند قرن ميگذرد.
سربازها وقتي به خانه برميگردند غريبهاي هستند در سرزميني که هيچ از آن نميفهمند. آيا زندهماندن در چنين وضعيتي ارزش دارد؟ آن هم وقتي سربازها ذهن و روحشان در ارتش خرد ميشود تا بتوانند با چنين دشمنهايي بجنگند...
پس از غروب خورشيد و با تاريک شدن هوا، دوزخيها برميخيزند ــ شياطيني با قدرتهايي ماورائي که نفرت از انسانها در وجودشان زبانه ميکشد. صدها سال است که شياطين، شب را آکنده از وحشت کردهاند و آهسته آهسته انسانها را که پناهگاهي جز حصار امن حرزها ندارند، شکار ميکنند.
در بحبوحه جنگ جهانی دوم سرباز روسی ایوان دنیسویچ شوخوف با اتهام جعلی به ده سال حبس در اردوگاه کار اجباری محکوم میشود. سولژنیستین با نثری زیبا یک روز از زندگی دردناک این مرد را در اردوگاه به تصویر میکشد. مردی که تمام سختیها را با صبر و شکیبایی تحمل میکند. این اثر به عنوان اثری برجسته و غیرمعمول در ادبیات شوروی با به تصویر کشیدن بخش تاریکی از دریافت جایزه نوبل ادبی نائل و یه شاهکاری جهانی بدل شد.
زمان گذشته بیستوسومین کتاب از مجموعهی جک ریچر نوشتهی لی چایلد است که توسط کتابسرای تندیس و با ترجمه محمد عباس آبادی منتشر شده است
«غسل آتش» پنجمين کتاب از مجموعه کتابهاي ويچر، نوشتهي آندره ساپکوفسکي، نويسندهي لهستاني است. اين کتاب در ادامهي کتاب «دوران حقارت» که پيشتر توسط همين نشر منتشر شده، داستان گرالت ريويآيي، ويچري که به دنبال سرنوشت خود يعني سيري است را روايت ميکند.
داستان کتاب پنجم (غسل آتش) دقيقاً از پايان کتاب چهارم (دوران حقارت) ادامه پيدا ميکند و وقايعي که بعد از ناپديد شدن سيري در جزيرهي تانِد رخ دادهاند را روايت ميکند. اين بار گرالت در مسيرش براي رسيدن به سيري، بايد چالشهاي بزرگي را پشت سر بگذارد. البته او در اين مسير تنها نيست و همراهان بسياري پيدا ميکند.
هر تمدني که دست به ابداع و نوآوري نزند، هر تمدني که پاسخِ پرسشهايش را در تحقيقاتِ گذشتگان بجويد، هر تمدني که دانستههايش بيشتر از ندانستههايش باشد، محکوم به نابودي است. امپراتوري کهکشاني هم به مدتِ دوازدههزار سال بر بيست ميليون سيارهي بشر حُکم رانده و در تمامِ اين دوران صلح و آرامش را برقرار کرده. اما به آن مشکلاتي دچار شده که تمدنهاي ديگر را به نابودي کشانده و در نتيجه فروپاشياش نزديک است.