مجموعهى حاضر شامل 14 داستان كوتاه گردآورى شده از مجموعه داستانهاى مختلف آسيموف است كه هر يك جذابيت خاص خود را دارد.
حداقل طبق قوانينِ آرتميس، تنها شهر روي ماه. در آرتميس، اگر ميلياردر يا مسافرِ پولدار نباشيد زندگي راحت نميگذرد. به همين خاطر گهگاه کالاي قاچاق وارد ميکند. ضرر که ندارد؟ خصوصاً اگر بدهکار باشي و شغلِ باربريات هم به زور کفافِ اجارهخانهات را بدهد.
مجموعهی آسیموف در آغاز که در سه جلد منتشر گردیده، ویترینی است دیده نشده از نبوغ آسیموف جوان در داستان سرایی، دکتر آسیموف با جزئیاتی حیرتآور دربارهی هر داستان توضیحاتی ارائه کرده از اینکه چگونه و چه زمانی ایده نوشتن هر داستان به ذهنش رسیده و سیر تغییر و تحولات حرفهای خود را بیان نموده است.
مجموعهی آسیموف در آغاز که در سه جلد منتشر گردیده، ویترینی است دیده نشده از نبوغ آسیموف جوان در داستان سرایی، دکتر آسیموف با جزئیاتی حیرتآور دربارهی هر داستان توضیحاتی ارائه کرده از اینکه چگونه و چه زمانی ایده نوشتن هر داستان به ذهنش رسیده و سیر تغییر و تحولات حرفهای خود را بیان نموده است.
مجموعهی آسیموف در آغاز که در سه جلد منتشر گردیده، ویترینی است دیده نشده از نبوغ آسیموف جوان در داستان سرایی، دکتر آسیموف با جزئیاتی حیرتآور دربارهی هر داستان توضیحاتی ارائه کرده از اینکه چگونه و چه زمانی ایده نوشتن هر داستان به ذهنش رسیده و سیر تغییر و تحولات حرفهای خود را بیان نموده است.
قرن بيست و دوم است. انسانها وراي منظومهي شمسي رفتهاند و دوستان و دشمنان جديدي در کهکشان راه شيري پيدا کردهاند. در اين ميان کاهلي سندرز درگير ماجرايي ميشود و ديويد اندرسون به کمک او ميشتابد. اين دو بايد به کمک فردي فضايي به نام سارِن دنيا را از خطري بزرگ نجات دهند.
اين داستان، قبل از اتفاقاتِ بازيِ «اثر جرميِ يک» رخ ميدهد.
از روزگارانِ کهن، بسيار پيشتر از عصرِ انسانها، «نخستزادگان» که موجوداتي هستند کمابيش به پيريِ کيهان، زمين را زير نظر دارند؛ بشر هيچ از وجود نخستزادگان آگاه نيست تا آنکه... در لحظهاي کوتاه، زمين تکهتکه ميشود و دوباره مثلِ يک جورچينِ عظيم به هم متصل ميشود. ناگهان سياره و تمام موجوداتِ زندهي ساکن بر آن ديگر از يک روزگارِ واحد نيستند. دنيا به چلتکهاي از دورانهاي مختلف تبديل ميشود: از دورانِ پيش از تاريخ تا سال 2037. از هر کدام از زمانها هم ساکناني حاضر هستند که حالا بايد در کنار يکديگر زندگي کنند.
زماني كه دانشمندان نوعي نابهنجاري در مركز خورشيد كشف كردند، پرسشهاي بيسِسا پاسخي خوفناك دريافت كرد؛ وقتي نابهنجاري علتي طبيعي ندارد، نشانهاي است از مداخلهي بيگانگان طي دوهزار سال گذشته. نقشههايي كه يكهزارهي پيشْ تماشاگراني مرموز در فاصلهي چندين سال نوري به جريان انداخته بودند حالا بهشكل طوفان خورشيدي به نتيجه ميرسيد؛ طوفاني که براي زدودن شکلهاي مختلف حيات از روي زمين بهكمك بمباران با پرتوهاي مرگبار طراحي شده بود.
از روزگارانِ کهن، بسيار پيشتر از عصرِ انسانها، «نخستزادگان» که موجوداتي هستند کمابيش به پيريِ کيهان، زمين را زير نظر دارند؛ بشر هيچ از وجود نخستزادگان آگاه نيست تا آنکه... در لحظهاي کوتاه، زمين تکهتکه ميشود و دوباره مثلِ يک جورچينِ عظيم به هم متصل ميشود. ناگهان سياره و تمام موجوداتِ زندهي ساکن بر آن ديگر از يک روزگارِ واحد نيستند. دنيا به چلتکهاي از دورانهاي مختلف تبديل ميشود: از دورانِ پيش از تاريخ تا سال 2037. از هر کدام از زمانها هم ساکناني حاضر هستند که حالا بايد در کنار يکديگر زندگي کنند.
جايي که زماني غرب ايالات متحدهي آمريکا محسوب ميشد، حالا پايتخت جمهوريست، کشوري که پيوسته در حال جنگ با همسايگانش است. جون پانزده ساله که در خانوادهاي برتر و يکي از ثروتمندترين مناطق جمهوري به دنيا آمده، اعجوبهايست که از بچگي براي موفقيت در بالاترين درجات نظامي آماده شده است. دِي پانزده ساله که در منطقهي فقيرنشين کشور به دنيا آمده، از هر مجرمي در کشور بيشتر تحت تعقيب است. اما خواستههاي وي از آنچه که به نظر ميرسد، خيرخواهانهترند.
هفت روز از زماني که جون و دي، خسته و زخمي از لس آنجلس و چنگال نيروهاي جمهوري فرار کردند ميگذرد. همه گمان ميبرند دي توسط جوخهي آتش اعدام شده، اما حقيقت ماجرا آن است که برادر دي جانش را براي آزادي وي فدا کرد و به جاي او کشته شد. و حالا جون بيشتر از هر کس ديگري به جرم خيانت به جمهوري تحت تعقيب است.
تنها سه نفر از حقيقتِ هراسانگيز اطلاع دارند ــ يک دانشمندِ زمينيِ مطرود، يک موجودِ بيگانهي ياغي ساکنِ آن سيارهاي رو به مرگ در جهانِ موازي، يک انسان شهودگراي متولد ماه که نابوديِ قريبالوقوعِ خورشيد را حس ميکند. اينها حقيقت را ميدانند، اما چه کسي به حرفشان گوش ميکند؟ آنها بهاي انرژيِ ارزان و فراوان را ميدانند، اما چه کسي حرفشان را باور ميکند؟ اين چند ذيحياتِ انسان و بيگانه، کليدِ بقاي زمين را در دست خود دارند.
مجموعه داستان کوتاه علمی تخیلی
«غسل آتش» پنجمين کتاب از مجموعه کتابهاي ويچر، نوشتهي آندره ساپکوفسکي، نويسندهي لهستاني است. اين کتاب در ادامهي کتاب «دوران حقارت» که پيشتر توسط همين نشر منتشر شده، داستان گرالت ريويآيي، ويچري که به دنبال سرنوشت خود يعني سيري است را روايت ميکند.
داستان کتاب پنجم (غسل آتش) دقيقاً از پايان کتاب چهارم (دوران حقارت) ادامه پيدا ميکند و وقايعي که بعد از ناپديد شدن سيري در جزيرهي تانِد رخ دادهاند را روايت ميکند. اين بار گرالت در مسيرش براي رسيدن به سيري، بايد چالشهاي بزرگي را پشت سر بگذارد. البته او در اين مسير تنها نيست و همراهان بسياري پيدا ميکند.
هر تمدني که دست به ابداع و نوآوري نزند، هر تمدني که پاسخِ پرسشهايش را در تحقيقاتِ گذشتگان بجويد، هر تمدني که دانستههايش بيشتر از ندانستههايش باشد، محکوم به نابودي است. امپراتوري کهکشاني هم به مدتِ دوازدههزار سال بر بيست ميليون سيارهي بشر حُکم رانده و در تمامِ اين دوران صلح و آرامش را برقرار کرده. اما به آن مشکلاتي دچار شده که تمدنهاي ديگر را به نابودي کشانده و در نتيجه فروپاشياش نزديک است.